دنیای من
  به گل گفتم عشق چیست؟
گفت از من
خوشبو تر...
به پروانه گفتم
عشق چیست؟
گفت از من
زیبا تر....
به شمع گفتم
عشق چیست؟
گفت از من
سوزنده تر..
به
عشق گفتم آخر تو چیستی؟
گفت
نگاهی بیش نیستم

قسمت میدم پشت سرمن
من مسافر گریه نکن
گریه نکن

بیشتر از جونم من دوستت دارم
این دم آخر گریه نکن
گریه نکن

میبرم با خود من کوله بار خاطره ها رو
گریه نکن

میخوام ببینی با لب خندون صبح فردا رو
گریه نکن

بر میگردم با یه دنیا جلوه های عاشقانه
گریه نکن

بر میگردم که بخونم در وصف تو باز ترانه
گریه نکن

توی دنیا تو رو دارم برای من همین بسه
گریه نکن

خوبترینه بهترینه اون که با من هم نفسه
گریه نکن
.
.
.

وقتی دلت تنگ باشه ...
وقتی بیقرارش باشی ...
وقتی بدونی که می خوای ببینیش
لحظه هان که دیگه واسه آدم ناز می کنن
انگار خوششون میاد آزار بدن ...
آخ که چقدر این التهابها خوشاینده
چقدر این انتظارو دوست دارم
واسه دیدنت لحظه هارو زندگی می کنم پیشی

 تو این لحظات زمزمه این شعره که آرومم می کنه ....

لحظه دیدار نزدیک است .

باز من دیوانه ام، مستم .

باز می لرزد، دلم، دستم .

باز گویی در جهان دیگری هستم .

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ !

های ! نپریشی صفای زلفم را، دست!

آبرویم را نریزی، دل !

- ای نخورده مست -

لحظه دیدار نزدیک است