ما که توقع نداریم ، زندگی زیبا بشه باز
یا کلاغای قارقاری ،بیان بشن ترانه ساز
ما که توقع نداریم ، دنیا به کاممون بشه
لیلیِ قصه کشته ی ، عشق و مراممون بشه
تو گیر و دارِ زندگی ، جوونی رو گُم می کنیم
وقتی که عاجز می مونیم ، فقط تبسم می کنیم
تو بچگی تقلبم ، توقع زیادیه
حتی نمیشه شاکی شد ، که ما گناهمون چیه
به اسم عشق و عاطفه ، با قلبمون بازی میشه
هر کی به قانون خودش ، برای ما قاضی میشه
این روزا هر چی عاشقه رو زندگی ، می کشه خط
عشق و هوس یه معنیه ، تو این کتابای غلط
خلاصه دنیای شما برای من خیلی کمه
از این دیار بی کسی ، رفتن من مسلمه......
نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد ، خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را ، یادم باشد روز و روزگار
قلب من در شهر چشمان شما جا مانده است
قدر یک شب هم شده از او پرستاری کنیدخوش است وتنها دل ما دل نیست.....
نشد برم ، نشد نره ، نشد بخواد ، نشد بیاد
نشد ولی شاید بشه ، واسم دعا کنین زیاد ...