-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 11:37
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 11:04
خوب رویان جهان مهر ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان روز اول که ز گل ساخته شد پیکرشان سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 11:00
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 10:41
تواین همه قلب یکی نیست قلب منو نشکنه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 15:32
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 15:30
اینک نگاه کن از پشت پلک پنجره تکرار پر ترنم باران را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 14:54
غروب عاشقان رنگش طلاعیست اگر چه آخرش مرگ و جدائیست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 23:38
ویرانه های خاطراتم در انبوه قاصدکهای بی کس گم گشته و من...تنها....... به فرداهای بی خاطره دل بسته ام شاید کسی در آن دورها.. معرفت دستهایم را باور کند. شاید..هنوز.. کسی در شهر دلتنگی های من بغض ناب و فرو خورده ام را جستجو می کند و من..به تبرک چشمان خسته اش عاشقم . و این عشق را در کنکاش بی رمق اما...... پر امیدش باور...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 23:37
جهنم ستاره یا قلب پاره پاره بی بغض و بی بهانه کجای این هیاهو ... دست تو جای داره؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 23:17
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1384 16:45
وقتی تو آمدی باران را نفرین میکردم چون بر بام خانه ام می ریخت وآنرا میران میکرد باد را نفرین میکردم چون بر گلهای باغچه ام میوزیدوآنها را پژمرده میکرد وقتی تو آمدی : باران را ستایش میکنم چون تو مجبور هستی لباس خیست را در بیاوری باد را ستایش میکنم چون از پنجره میوزد و شمع را خاموش میکند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1384 16:38
می خواهم تو را مهمان کنم در گوشه ای از قلب خویش آیا قبولش می کنی این کلبه ی ویرانه را؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1384 16:37
رفتن تو به جای مهر تابیدی و رفتی لبم را گونه مالیدی و رفتی بگفتی بغض باشد همره تو به جای بغض باریدی و رفتی صدا کردم ندیدم روی ماهت شنیدی و بچرخیدی و رفتی منم مبهوت تو در باغ عرفان به گرد یار رقصیدی و رفتی شبی دردم به بالا باز گفتم تو هم بالا پرستیدی و رفتی نمی دانم چه دیدی سرنوشتم ولی دانم که ترسیدی و رفتی خوش آن چشمی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مردادماه سال 1384 14:59
ای شمع فروزان امید.ای گل زیبا پروانه ی خوش روی توای سروروآقا مولایی وسرشارصداقت چه شکیبا پرمهری وبابچه یتیمان توچوبابا هربارتوراخوانده ام آرام گرفتم رهبرتویی ومهدولایت همه مولا باخشم توخاموش نمانددل گردون می غردوطوفان شودازخشم تو دریا بانام تو خورشیدزمان سر به درآرد بی یادتوهرگزنرسد شام به فردا
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 15:42
تا وقتی هستی ماه من, نگاه به ماه نمی کنم بزار همه نگاش کنن من اشتباه نمی کنم قسم به تار موی تو هرگز گناه نمی کنم پری دریایی بیاد اونم نگاه نمی کنم موج و گروگان می گیرم میارمش تو خونه فقط واسه یه حرف تو از نوع عاشقونه مهتابو می دزدم برات با نقشه شبونه اگه بدونم دل تو میشه واسم دیوونه با گل یخ تو آسمون واست حجله می سازم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 14:59
کودک و عشق کودکی می پرسد : ** مادرم ! عشق کجاست ؟ ** مادرش می گوید : عشق مانند شکوفه ، زیباست مادرم عشق ، همانند خدا ، در هر جاست.....؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 10:35
وقتی که خوابی نیمه شب وقتی که خوابی نیمه شب تو را نگاه می کنم زیبا ئیت را با خدا گاه اشتباه می کنم از شرم سر انگشت من پیشانیت تر می شود بوی تنت می پیچد و دنیا معطر می شود گیسوت تابی میخورد می لغزد از بازوی تو از شانه جاریمی شود چون آبشاری موی تو چون نسترن در بسترم می گسترانی بوی خود من را نوازش می کنی بر مهربان زانوی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 10:31
عشق تو توی قلبمه اسم تو روی لبهام خاطره ای بهتر از این تو دنیا من نمیخواهم !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 15:45
هنوز هم کنار دریا نشسته ام که بیایی و ببینمت ای دوست می دانم که میایی ولی کی؟ باز هم منتظرم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 11:17
من می شنام تو راهمیشه به لب داشت ، حتی در حال احتضار! آن دل شکسته عاشق بی نام و بی نشان ، آن بی قرار، روزی اگر سراغ من آمد به او بگو: هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفتگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه ! شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام می کشید و در تصورش تصویر تو بلندترین سرو باغ را تحقیر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 11:13
دیداری دوباره بعد از مدتها پاییز دلم بهاری پر از طراوت و تازگی شد ، و نوای غمگین دلم شاد و دلنشین شد! بعد از مدتها دوری از یاری که مدتها بود در رویاهایم او را میدیدم اینبار از نزدیک او را دیدم و با تمام وجود او را احساس کردم... دستانش را گرفتم بر گوشه ای از لبانش بوسه ای زدم و در چشمانش نگاه کردم و با احساسی پر از عشق...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 مردادماه سال 1384 11:20
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 مردادماه سال 1384 11:19
عشق : تنهاست و از پنجره ای کوتاه به بیابان بی مجنون مینگرد به گذر گاهی با خاطره های مغشوش از خرامیدن ساقی نازک در خلخال آرزوها : خود را میبازند در هماهنگی بیرحم هزاران در یک ستاره ؟ آری ! صدها ، صدها ، اما همه در آنسوی شب های محصور یک یک پرنده ؟ آری ، صدها ، صدها ، اما همه در خاطره های دور با غرور عبث بال زدنشان
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مردادماه سال 1384 23:52
مهتاب مهتاب کو کجاست؟ گفته بودند اینجاست روی این صفحه تار پس آن کوه بلند پشت آیینه آب چهره شهر کبود و دل آبی حوض خالی از خاطره ماه و من آه... مهتاب کجاست چشم در چشم ستاره پی او می گردم و سکوت تو در ایوان شبم می ریزد شاید اینجاست! ولی حادثه ای نیست چرا؟ مهتاب کو کجاست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 مردادماه سال 1384 16:04
مرگ از زندگی پرسید : تفاوت من و تو در چیست؟ چرا تو شیرین و من تلخ هستم؟ زندگی گفت:در من دروغ نهفته است و در وجود تو حقیقتها نهفته است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 16:24
زیبا ترین کلمه عشق پراحساس ترین کامه محبت پرمعنی ترین کلمه نگاه عالی ترین کلمه دوستی تلخ ترین کلمه جدایی دردناک ترین کلمه خیانت بدترین کلمه تمسخر آشنا ترین کلمه تو
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 11:41
تو می خوای تو می خوای فردا رو با هم بسازیم تو می خوای یه باغچه مریم بسازیم تو می خوای ساز منو کوک بکنی تو می خوای دنیا رو مشکوک بکنی تو می خوای که من دوست داشته باشم تو می خوای پاییز که شد بیای پیشم تو می خوای بریم پیش ستاره ها تو می خوای بهم بگی خیلی چیزا تو می خوای چشام تو رو نگهداره تو می خوای هر چی بگی بگم آره تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 00:03
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1384 14:31
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1384 10:37